حکایتی از ابوسعید ابوالخیر در منطق الطیر عطار نیشابوری

حکایتی از ابوسعید ابوالخیر در منطق الطیر عطار نیشابوری
0
حکایتی کوتاه و زیبا از عطار نیشابوری در کتاب منطق الطیر

 بوسعید مهنه در حمام بود

قایمیش افتاد و مرد خام بود (قایم =  در اینجا به معنی دلاک - کسی که در حمام بدن افراد را می شوید )

  شوخ شیخ آورد تا بازوی او (شوخ = به معنی چرک - در قدیم رسم بوده است که دلاکان برای نشان دادن خوبی کار خود چرکی که از تن افراد تمیز می کردند را  تا بازوی فرد می آوردند تا فرد آن را ببیند)

جمع کرد آن جمله پیش روی او 

 شیخ را گفتا بگو ای پاک جان

تا جوامردی چه باشد در جهان

  شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست

پیش چشم خلق ناآوردنست

  این جوابی بود بر بالای او

قایم افتاد آن زمان در پای او  

چون به نادانی خویش اقرار کرد

شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد  

خالقا، پروردگارا ، منعما

پادشاها، کارسازا ، مکرما

  چون جوانمردی خلق عالمی

هست از دریای فضلت شب نمی  

قایم مطلق تویی اما به ذات (در این مصراع شاعر به زیبایی از هر دو معنای قایم استفاده می کند ، یکی به معنای پاک کننده آلودگی ها و دیگری به معنای استوار بودن -قایم به ذات-)

وز جوانمردی نیایی در صفات 

 شوخی و بی‌شرمی ما در گذار

شوخ ما با پیش چشم ما میار

رای خود درباره این پست انتخاب کنید
  • icon
  • icon
    نظرات
      arrow