دلنوشته های زیبا برای خدا


			
		دلنوشته های زیبا برای خدا
0
دلنوشته های زیبا با خدا   از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟خد...



دلنوشته های زیبا با خدا

 

از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز. شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید مهم این نیست که قشنگ باشی، قشنگ این است که مهم باشی!
حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو  مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی کوچک باش و عاشق... که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی.
 موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران...
زلال که باشی، آسمان در توست.


*************


میان آرزوی تو و معجزه خداوند، دیواری است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او اعتماد کن.
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.
ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا…

 

*************


از میان همه شغل های جهان ...
عاشقی را برگزیدم ...
که شغلی تمام وقت است ...
کارفرمایی به جز خداوند ندارم ...
و‌همکارم با درخت که می روید ...
و با خورشید که می تابد ...
و با زمین که می گردد....
همه روزها، روز عشق است ...
و‌ نه پنج شنبه ها تعطیلم ...
و نه جمعه ها....
شغلم حقوق ثابتی ندارد...
بیمه و بازنشستگی هم؛...
اما تا بخواهی مزایا دارد....
و چه مزیتی از آن بالاتر ...
که کارمند کوچکی باشی ...
در سازمانی که خدا اداره اش می کند....


*************


کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
 ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
 ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…

 

*************


" خدایا "  تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما…
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟

 

 

گردآوری: بخش مذهبی بیتوته

 

رای خود درباره این پست انتخاب کنید
  • icon
  • icon
    نظرات
      arrow