يوگا راهی برای خاموش ساختن امواج فكري


			
		يوگا راهی برای  خاموش ساختن امواج فكري
0
    يوگا شناختي مستقيم و بي واسطه از ژرفاي هستي خويش و هماهنگي با قوانين طبيع...



 

 

يوگا شناختي مستقيم و بي واسطه از ژرفاي هستي خويش و هماهنگي با قوانين طبيعت است. اين معرفت شهودي در پي سلوكي پي گير و عشقي صادقانه حاصل مي شود. در پي اين سلوك ، فرد تسلطي همه جانبه بر قواي تن ، احساسات و افكار خود پيدا مي كند. و در نهايت مي تواند خود را از حيطة تغيرات احساسي و نگرانيهاي فكري فراتر برده ، در عمق قلب خود قرار يابد ، جايي كه تلاطمات فكري و محيط خارجي قادر نيست تاثيري بر آن داشته باشد. در مورد واژة "يوگا" اختلافاتي ديده مي شود ، و آن را به معاني : "اتحاد و وصال" ، "رؤيت و نظاره" و "كنترل و به زير يوغ آوردن" به كار برده اند.

 

نه تنها در مورد ريشة واژة يوگا اختلافاتي ديده مي شود ، بلكه در تعاريف و توضيحات مشروحي كه دربارة يوگا در متون گوناگون آمده نيز تفاوتهايي وجود دارد. اين در حالي است كه متون كهن و مختلف يوگا ، تعاريف متنوع يكديگر را تأييد كرده اند. ولي در واقع هيچ تعريف مشتركي پيرامون اين تجربة عميق ارائه نشده است. ظاهراً در اكثر موارد ، زاوية ديد اساتيدي كه يوگا را تعريف كرده اند با يكديگر متفاوت بوده است.

 

يوگا تعريفي از يك گروه محدودي از تمرينات يا حالت معيني نيست ، بلكه بيشتر اشاره به مجموعه اي از فنون ، از ساده تا بسيار پيشرفته ، و احوال باطني مختلف و در واقع يك سير و سلوك كامل دارد.

 

روشن بينان و دانايان بسياري ، بويژه در هند ، در پس سالها تزكيه نفس و مراقبه هاي ژرف ، حالاتي متفاوت از آگاهي را كشف و تجربه كردند. مجموعة اين حالات و فنون و تعاليمي كه براي درك و وصول به اين احوال توسط آن مردان خردمند طراحي و دريافت شد "يوگا" خوانده مي شود.

 

هر كدام از اين خردمندان ، جنبه هايي خاص از اين معرفت گسترده را مورد توجه قرار داده ، براساس آن تعريفي ارائة كرده اند . البته اين تعاريف از هم بيگانه نيستند. آنها تماماً در حول خودشناسي و بالا بردن توان فردي و توسعة آگاهي متمركز مي باشند. ولي برخي روش اين علم و بعضي غرض از اجراي اين فنون و گروهي نيز غايت اين تعاليم را توصيف و تشريح كرده اند. بنابر اين براي درك بهتر از اين معرفت گسترده و نه چندان روشن ، مطلوبتر آن است كه اين تعابير مختلف را در كنار هم گذاشته و از همة آنها بهره بريم.

 

حال مجدداً به معاني واژة يوگا باز مي گرديم ، يوگا از طرفي به معناي " كنترل كردن" آمده است و در آن صورت يوگا را مي توان علم كنترل امواج فكر و علم مهار قواي تن و ذهن به منظور تسلطي همه جانبه بر توان بالقوة خود دانست. در اين صورت به "روش" اين دانش كه همانا كنترل قواي تن و فكر است تأكيد مي شود. با توجه به چنين دركي ، يوگا ، در كتاب شانديليوپانيشاد (Shandilyopanishad) ، اين گونه تعريف شده است : " يوگا عبارت از كنترل امواج ذهني است. " از طرف ديگر مي توان يوگا را به معناي نظاره كردن و ديدن ، در نظر گرفت كه در نتيجه يوگا علم نظارة خود و خودشناسي است. بدين ترتيب غايت اين دانش آشكار مي شود.

 

يعني واقع شدن در طبيعت اصيل خويش و شكافتن تمامي حجابهاي نفساني . بر همين اساس در باگاواد گيتا (Bhagavad gita) اوج يوگا ، رويت ذات دروني از طريق ذهن پاك و خالص شده توصيف شده است ، و سرانجام يوگا را به معني " وصل و يكي شدن " نيز ترجمه كرده اند كه در آن صورت غرض از انجام تمرينات يوگا آشكار و هويدا مي شود. به اين معنا ، يوگا عبارت است از عملكرد هماهنگ قواي فردي و اتحاد قواي ذهني (Chitta shakti ) با قواي حياتي تن و حواس (Prana shakti) كه منجر به تلخيص انرژي ، توسعة آگاهي و در نهايت اتحاد با آگاهي متعال خواهد شد. بنابر اين تصور ، در رودرايا مالاتانترا (Rudrayamatantra ) گفته شده : " يك يوگي ، فقط در اتحاد با آگاهي متعال ، به تجربة يوگا نايل مي گردد. " بدين ترتيب هر كدام از معاني واژة يوگا ، قسمتي از اين معرفت عميق باطني را آشكار مي سازد و اختلاف ذاتي در ميان آنها ديده نمي شود.

 

در گستره‌اي پنهاور ازتاريخ كه آغاز آن بر كسي آشكار نيست ، گروهي از انسانها كه روحي لطيف و فكري خلاق داشتند در جست و جوي خواسته هاي فطري و عميق جان خود ، علمي را پي افكندند كه هنديان آن را "يوگا" خواندند. آنها با راهنمايي و الهام نداهاي آسماني توانستند روشها و فنوني را براي برانگيختن نيرو و تواناييهاي بالقوه و همچنين توسعة حوزة ديد و رؤيت دروني خود طراحي و ابداع كنند. منظور از اين فنون ، رسيدن و غرقه شدن در عميق ترين خواسته هاي اصيل خويش يعني سرور و آرامش ناب "آناندام" (Anandam) ، توسعة ديد دروني و امكان رؤيت اشياء در ميدانهاي مختلف آگاهي يا آگاهي ناب "چيتام" (Chittam) ، و سرانجام درك حقيقت خويش يا حقيقت ناب "ساتيام" (Satyam) ، بود.

 

مجموعة اين احوال و تعاليم و دستورالعملهاي لازم براي وصول به آن ( يوگا ) خوانده مي شود. استادان و معلمان يوگا ، بسته به قدرت درك و نياز مريدان و يارانشان ، و متناسب با مراحل آموزش خود ، به منظور روشن شدن ذهن نوآموزان تعريفهاي متعددي را بيان كرده اند. به اين دليل ، ممكن است يك نوآموز يوگا در طي مراحل آموزشش نزد پير و استاد خود ، تعاريف مختلفي را از او بشنود ، تعاريفي كه اهداف و ساختار تمرينات او را شكل مي دهد و پيش مي برد. ولي در واقع اين احوال و حالات عميق آگاهي كه به يوگا موسوم است با هيچ كلام و توضيحي قابل انتقال نيست. تنها پس از سالها مراقبه و اجراي "سادانا" (Sadhana) ، يك جويندة صادق قادر به برانگيختن انرژي هاي خفته و توسعة ميدان ديد دروني خود خواهد شد. همانطور كه عارف بزرگ هند پاتانجلي (Patanjali) گفته است : " تمرين يوگا آن گاه ريشة استوار خواهد داشت كه ديري به استواري و عشق نگاه داشته آيد . " ( يوگاسوترا(Yoga sutra) ) و تا پيش از تجربة شخصي چنين احوالي ، تعاريف و توضيحات قادر نيستند آن كيفيات دروني را در ما برانگيزند. تعاريف صرفاً ذهن ما را روشن ، فكر ما را راحت و هدف از اجراي تمرينات را منطقاً بر ما عيان مي سازد. ولي اين توضيحات هيچ گاه قادر نيستند پرتويي اصيل از حقيقت را بر دل يوگي متجلي سازند ، كه آن نياز به سير و سلوكي بس جدي و منظم دارد.

 

یوگا


در اينجا به برخي تعابير مختلف از حقيقت يوگا مبتني بر متون كهن و اصيل يوگا مي پردازيم :


" يوگا عبارت از خاموش ساختن امواج فكري و رهايي از قالبهاي ذهني است . "


2/1 (yoga Sutra ) يوگاسوترا

 

" حالت مجذوبيت كامل آگاهي كه مبرا از بازيهاي فكر و فراتر از دانشهاي اكتسابي است ، يوگا ناميده مي‌شود."


3/2 Akshyopanishada آكشيوپانيشاد

 

" يوگا راهي به سوي تمركز و مجذوبيت عميق و كامل است . "


Shardatilaka 25/1 شاردا تيلاكا

 

" با توسعة قرار و آرامش ذهني و فرا رفتن از توهم يگانگي آگاهي با بدن و جهان ، فرد قادر به شناخت وجود محض كه وراي تغييرات ، ذهن و كلام است خواهد شد. اين حالت والا در يوگا مستقيماً و در شكل نيروي كالپا سامادي "Nirvikalpa Samadhi " تجربه مي شود. "


3 , 7-8 Mahanirvanatantra ماها نيروانا تنترا

 


2. سير ادواري يوگا

 

تا اواخر عصر ودايي واژه " يوگا " به معناي كنوني خود مطرح نبوده است . به نظر مي رسد قدمت اين واژه را حداكثر تا كمي پيش از عصر اوپانيشادي بتوان تعقيب كرد. هر چند در براهماناها ( Brahmana ) و آرانياكاها ( Aranyaka ) صحبتي از يوگا نمي شود ولي مسلماً اين واژه با چنين حجمي از مفاهيم نمي‌توانسته دفعتاً با ظهور اوپانيشادها شكل گرفته باشد. پس اين معرفت كهن به نوعي مورد توجه بوده تا آنكه در دوره اوپانيشادي به طور مشخص و آشكاري از فلسفه و فنون اين علم بحث شده است. در انديشه عرفاني هند ما به نوعي از فلسفه تاريخ و انسان شناسي برخورد مي كنيم كه نه بر پايه ي استقرائات منطقي و مشاهدات اجتماعي بلكه مطلقاً مبتني بر دريافتي شهودي است ، هر چند كه اين دريافت ها به نوعي تحليل شده است كه براي اذهان منطقي نيز جالب و دلكش است. يوگاشناسان معاصر معمولاً سير يوگا را در 5 يا 6 دوره تحليل و بررسي مي كنند و اين در حاليست كه در متون يوگا تنها 4 مرحله براي حيات بشري فرض شده است و يوگا در هر كدام از اين 4 دوره ماهيتي متفاوت و مناسب با حال مردم آن دوران دارد. بر اين اساس يوگا عبارت خواهد بود از پاسخي طبيعي كه آگاهي و شعور متعال از درون هر موجودي كه از شرايط جبلي و حقيقي خود خارج شده براي رجوع به شرايط اصيل خود مي دهد.

 

 

رای خود درباره این پست انتخاب کنید
  • icon
  • icon
    نظرات
      arrow